آفاق همراه دانيال پسرش و سارا دخترش از سفر برميگردند. دلهره از زماني شروع ميشود كه اردشير همسر آفاق كه قرار بوده است به استقبال آنها بيايد نيامده است. آنها به ناچار با تاكسي به خانه ميروند اما متوجه ميشوند كه اردشير در آنجا هم نيست.صدري دوستش هم از محل اردشير اظهار بياطلاعي ميكند. آرامآرام مفقود شدن اردشير براي خانوادهاش ماجراهايي ميآفريند كه اتفاقات سريال خوشنشينها را رقم ميزند..